عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



به وبلاگ آشفته من خوش آمدید-امیدوارم لذت ببرید.

به نظر شما مطالب وبلاگم چگونه است؟

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان لحظه ها و آدرس lahze.ha.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 3
بازدید ماه : 2
بازدید کل : 50345
تعداد مطالب : 29
تعداد نظرات : 96
تعداد آنلاین : 1



آمار مطالب

:: کل مطالب : 29
:: کل نظرات : 96

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 5

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 2
:: باردید دیروز : 0
:: بازدید هفته : 3
:: بازدید ماه : 2
:: بازدید سال : 530
:: بازدید کلی : 50345

RSS

Powered By
loxblog.Com

وبلاگ اختصاصی معین چهری که بیشتر رو نوشتن مطالب و ثبت خاطره ها میچرخه

بزرگواری
سه شنبه 16 ارديبهشت 1393 ساعت 2:7 بعد از ظهر | بازدید : 558 | نوشته ‌شده به دست معین | ( نظرات )

بارها برایم سئوال بود این که میگفتند (توجه کنید،می گفتند! نه "می گویند") فلانی آدم با حیایی است چون "کوچکتر، 

بزرگتر" را رعایت میکند یا به قولی مراعات سن و سال طرف مقابل را می کند یعنی چه؟ اصلا چه معیاری برای اثبات این حرف

وجود دارد؟ از کسی پرسیدم نظر شما چیست؟جواب داد:"تا منظور شما از رعایت سن و سال افراد چه باشد؟" کمی فکر

کردم دیدم زیاد هم بیراه نمی گوید! به نظر میرسد این موضوع برای هر زمان خاصی متناسب با گذشت زمانش معنی خاص

خودش را دارد. مثالی که دم دست دارم بارها از پدرم یا بزرگان دیگری شنیدم که میگفتند"اگر جایی میرفتیم و بزرگتری آنجا

بوده حتی الامکان وارد مجلس نمیشدن یا اگر وارد مجلس شدند کمتر حرف میزدن حالا بالا دست نشستن که کاری محال

بوده است" اما الان؟ اگر کسی که سن و سال کمی داه و توی یه جمع حرفی میزنه اولین کسی که براش "ذوق مرگ" میشه

 پدر بزرگوارشه. چند وقت پیش خودم به عینه دیدم که جوانی با آقای مسنی حرفش شد،آقای جوان اصلا مهلت نداد پیرمرد

بنده خدا حرفی بزنه یعنی شما حسابشو بکن تا پیرمرد گفت:چرا؟ دقیقا 10 دقیقه حرف شنید. بعد هم آقای جوان با

تمام افتخار گفت که از حقش دفاع کرده! تازه برچسب :"پیر ..." هم به اون بنده خدا چسباند.

البته و صد البته غرض از آوردن این چنین مطالبی اصلا به قصد تائید این کار زشت و ناپسند نیست.هدف این بود که موضوع

اصلی این یادداشت در ذهن و فکر هر کسی متفاوت است. البته خیلی کارها هنوز در جامعه ارزش است و خوشبختانه کنار

نرفته اند. اما از این بحث اگر بخواهیم کمی فاصله بگیریم میخوام مطلبی را  بیان کنم، اینکه:

متاسفانه بعضی ها از بزرگتری فقط جنبه "بزرگتر"بودن آن را قبول دارند،انگار نه انگار که به همان اندازه که فرد کوچکتر

وظایفی داره شخص بزرگتر هم به همان اندازه شاید هم به مراتب بیشتر وظیفه داشته باشد. بارها پیش خودم فکر کردم که

فلانی به عنوان بزرگتر چه وظیفه ای دارد؟آیا فقط حق دارد نظر بدهد و حرف اول و آخر را بزند یا اینکه وظیفه ای

غیر از این هم می تواند داشته باشد؟ بعضی دوستان باید یک بازبینی در شرح وظایفشان داشته باشن!!! اینطور نیست؟

مثلا کسی که فقط اعتراض دارد باید یک بار هم که شده رفتارهایش را باز بینی کند که واقعا یعنی همه مردم مشکل دارند

که همیشه اعتراض می کند؟ خب مسلماً اینطور نیست و قطعا باید در رفتارش بازبینی کند.

هیچ وقت نباید فراموش بشود که : احترام متقابل است. برداشت من نوعی این است که واقعا ً افراد بزرگوار بزرگتر به مراتب

وظایفی سنگین تر دارند. پس تا حد ممکن  دایره انتظاراتمان را کوچک تر کنیم و همیشه به فکر"بزرگی" باشیم نه "بزرگتری".

در آخر این چند جمله نظرم را خیلی به خودش جلب کرده بود،شما هم بخوانید بد نیست.

بزرگترین مصیبت برای انسان این است که نه سواد کافی برای حرف زدن داشته باشد و نه شعور لازم برای خاموش ماندن.

انشاالله که هیچکس به این مصیبت گرفتار نشود.



:: برچسب‌ها: بزرگواری , ,
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1

صفحه قبل 1 صفحه بعد